یا خدا...!

عجیبه که یک دفعه توی یک موقعیت کاملا نامربوط یکی پیدا میشه و عین حرفایی رو بهت میزنه که چهار ساله داری سعی میکنی یه محرم پیدا کنی تا بهش بگی.و چقدر احساس سبکی میکنم....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
sina

یا زینب...

تیغ کلام تو ذوالفقار را از رو برده.....

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
sina

خودمونی با امام زمان

اقاجون،خیلی وقته که ازتون کمک میخوام.اما همیشه پای گناه که میفته،قرار و مدارام یادم میره.

آقای من،دلم گرفته،میخوام از همه ببرم.نفسم تنگ شده.هر وقت که گناهی میکنم،بعدش تنم میلرزه که یه وقت نکنه شما و مادرتون از من ناامید بشین،منو نوکر ندونین،ولم کنین به حال خودم.

تقصیر من نیست آقا.تو جهاد اکبر موفق نبودم.نفس قویه و من ضعیف.آقا،خودت به دادم برس.تو رو جون مادرت...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
sina

شرمندگی

حتما برایت پیش آمده تصمیم های بزرگ بگیری و خودت را هم در حد اجرای آن ببینی،اما اسب سرکش نفست تمام آرزوها و تصمیم هایت را جلوی چشمت دود میکند و به هوا می فرستد؛و بعد،خیال میکنی از تو چه باقی می ماند؟هیچ،یک جسم تو خالی،یک هویت تخریب شده و یک آدم غیر قابل اعتماد که حتی خودش را هم قبول ندارد.
اگر آن تصمیم بزرگ دوری از گناه باشد وضع خیلی بدتر است.بعد از شکستن عهد،تازه به یاد خدا می افتی،خجالت می کشی.به یاد امام زمانت می افتی،خجالت میکشی و بیشتر از همه من،از بانویی 18 ساله خجالت می کشم.
دریغ که هنوز احترام و ارزش آنان را در وجودم نهادینه نکرده ام.
و برگردیم به روزمرّگی......
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
sina

کمک!

تازگیا خیلی داره فشار میاد.خدایا خودت گفتی همیشه یارتم.یه راهی بهم نشون بده.فقط تو رو دارم.دیگه دور و بری ها هم خودشونو زدن به اون راه.حالم بده.........

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
sina

یه وقت وقت حرکت و آزادی دیر نشه!!

برای آن ها که به روزمرگی خو کرده اند و با خود ماندگارند،مرگ،فاجعه ی هولناک و شوم زوال است؛گم شدن در نیستی است.آن که آهنگ هجرت از خویش کرده است،با مرگ،آغاز می شود.  

دکتر علی شریعتی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
sina

ما میخوریم و اهل کرم شکر مى کنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

#علی_اکبر_لطیفیان
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
sina

یهویی

خیلی مردی.به خودم افتخار می کنم که دوستی مثل تو دارم.دمت گرم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
sina

عاشقى دردسرى بود،نمیدانستیم حاصلش خون جگری بود،نمیدانستیم

....
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
sina

اربعین شد و باز هم من بی سر و پا جا ماندم.....

همیشه با خودم فکر می کردم چرا هر سال چند میلیون آدم میرن کربلا ولی من باید بشینم از تلویزیون نگاشون کنم.دیشب تقریبا جواب خودمو گرفتم.با خودم فکر میکردم که توی این چهار سالی که مثلا هیاتی بودم،چند بار قول هامو (و حرمت ها رو) شکستم.دیدم که همیشه وقتی پای گناه افتاده،به کل هیاتو فراموش کردم و همه چی یادم رفته......

به این نتیجه رسیدم خیلی خوبه که کربلا نرفتم،چون حداقل الان وقتی گناه می کنم،فکر نمیکنم که خیلی آدم خوبی ام و حداقل حرمت اون حرمای با شکوهو نشکستم(البته خجالت از امام رضا جای خودشو داره،کی همسایه به بی وفایی و بی حیایی من دیده؟!)


دیگه این که خدا رو شکر به خاطر هیات،خدا رو شکر

دیشب حاج آقا می گفتن آدمای گناهکار دو دسته اند:یکی اونایی که به گناهشون افتخار می کنند،که حسابشون پاکه....

یکی هم اونایی که بعد از گناه سرشون و میندازن پایین پیش وجدانشون شرمندن.

خدا رو شکر می کنم اول به خاطر خانواده،که هیچ وقت حتی کوچکترین گناهمو تشویق نکرده، و دوم به خاطر هیات و بچه هاش و رفیقام که همیشه بودن تو جمع با صفاشون باعث شده از خودم شرمنده بشم و به گناهم افتخار نکنم(لازم به ذکره گروهی که با بعضی چیزا آشنام کردن تا همین پارسال دورمو گرفته بودن) و به آینده ای که با کمک اون ها میسازم امیدوار باشم.

خدا خیرشون بده و توفیق بده که هیات همیشه در راه درست حرکت کنه...

                                                                                                                   یا علی@


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
sina